دانلود رمان تبعید ناخواسته  از مهسا عادلی 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان تبعیـد ناخـواستـه pdf از مهسا عادلی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان مهسا عادلی مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان تبعیـد ناخـواستـه

درباره دوتا پسر عمو که مثل برادر هستند ،

و به خاطر رازی پنهان که خـودشون  هم خبر ندارن مجبور به تبعیـد مـی شن

یه تبعیـد ناخـواستـه  ، اجباری  که زندگی این دو پسر رو به کل عوض مـی کنه

رمان پسشنهادی:دانلود رمان خط و نشان مسیحه زادخـو

قسمت اول رمان تبعیـد ناخـواستـه

امـیر علی داد زد : بارالس تـو روحت اون کـاریکـاتـور چی بود دادی دست استاد ؟

سرمو کج کردم و گفتم:کـاریکـاتـور خـودت بود امـیر علی جونم ،مـگـه استادو نکشیـده بودی؟

منم دادم قـیافه دلچسبشو ببینه

دویـد دنبالم که منم دوییـدم

دوباره داد زد :خفت مـیکنم اگـه منو بندازه

با خنده گفتم :نترس بادمجون تـهران افتی نداره

امـیر علی نفس، نفس زنان گفت : بیا بریم دیوونه بسه نفس کم اوردم

رفتم سوار ماشین امـیر علی شـدم

یهو امـیر زد زیر خنده و گفت:دهنتـو چطور اونو دادی به استاد؟

حق به جانب گفتم: به آسونی

امـیر علی دلش رو گرفت و گفت :وایی بارالس دلم

خـودم هم مـیخندیـدم

دستم رو تـو هوا تکون دادم و گفتم :بدو بریم

رفت سمت ویال
چون مامان بزرگ پارسال فوت کرد بابابزرگ که

فقط دوتا پسر داشت هر دورو با خـودش اورد تـو

ویالش

ویالی خیلی بزرگی بود

امـیر علی زد به بازوم و گفت: پسر عمو به چی فکر مـیکنی ؟

سر تکون دادم یعنی هیچی؟

رسیـدیم ویال ماشینو پارک کرد پیاده شـدیم

و رفتیم داخل با صدای بلند گفتم:مامـی زن عمو کجاییـد هستیـد نیستیـد ؟

صدای داد مامان بلند شـد:بارالس تـو باز اومدی نبودی ارامش داشتیم

امـیر علی لبش رو گـاز گرفت و گفت: هیـــن زن عمو ارامش شما ما دوتا پسرای دستـه گلیم

زن عمو با اخم گفت :مهناز مامان …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان